زمان و عشق
روزي روزگاري در جزيره اي دور افتاده تمام احساسها کنار هم به خوبي و خوشي زندگي مي کردند. خوشبختي، پولداري، عشق، دانايي، صبر، غم، ترس و ... هر کدام به روش خود مي زيستند. تا اينکه يک روز دانايي به همه گفت: "هر چه زودتر اين جزيره را ترک کنيد، زيرا به زودي آب اين جزيره را خواهد گرفت و اگر بمانيد غرق مي شويد." تمام احساسها با دستپاچگي قايقهاي خود را از انبار خانه هايشان بيرون اوردند و تعميرش کردند و پس از عايق کاري و اصلاح پاروها منتظر روز حادثه شدند ...
نویسنده :
gelareh
14:44